محل تبلیغات شما
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو داداشی” صدا می کرد . به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت: ”متشکرم” . میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم …

!!!...مـــــــــن عاشــــــــقش هســـــــــتم..!!!

در دروازه را میتوان بست اما دهان مردم را…؟!

میخوایم با پنبه سر ببریم!!!

اون ,پیش ,، ,داداشی” ,نشسته ,کلاس ,دادم بهم ,بهش دادم ,جزومو بهش ,من جزومو ,بهم گفت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اسیب های اجتماعی